علمالحدیث
علم الحدیث با دو قید «درایتی» و «روایتی» استعمال میگردد و بر دو علم جداگانه اطلاق میشود: یکی علم الحدیث درایتی و دیگری علم الحدیث روایتی که اولی اساس و زیر بنای دومی است و همان نسبت را با آن دارد که اصول الفقه نسبت به فقه دارد. بر همین مبنا برخی از دانشمندان، اوّلی را اصول الحدیث و دومی را فروع الحدیث نامیدهاند.[128]
با اینکه محور بحث ما در این رساله علم الحدیث درایتی است کما اینکه در حال اطلاق «علم الحدیث» نیز همین معنی متبادر است اما برای جلوگیری از اشتباه و توضیح بیشتر، تعریف و موضوع و فائدهی هر یک از آنها را بیان مینماییم.
الف ـ علم الحدیث روایتی
1- تعریف: علم الحدیث روایتی علمی است که بوسیلهی ان اقوال، افعال، احوال و تأییدات پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت و شناخته میشوند.[129]
2- موضوع: موضوع علم الحدیث روایتهای وارده از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-است از حیث اقوال و افعال و احوال و تأییدات.[130]
3- فایده: فایدهی علم الحدیث روایتی اطلاع و آگاهی از اقوال و افعال و احوال و تأییدات پیامبر است.[131]
توجه: مسایل علم الحدیث روایتی ـ برخلاف مسایل تمام علوم دیگر مسایل کلی نیستند بلکه مسایل جزئی و قضایای شخصیّه میباشند مانند: پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-چنین فرمود، چنین کرد و چنین بود.[132]
ب ـ علم الحدیث درایتی
1- تعریف: علوم الحدیث درایتی رشته قواعدی است که از احوال روایت کننده (راوی) و از خصوصیات روایت شده ( مروی) و همچنین کیفیت و کمیت زنجیرهی روایتها (سند) کلاً از حیث رد و قبول بحث میکند.[133]
2- موضوع: موضوع علم الحدیث درایتی عبارت است از «راوی» روایتکننده و «مروی» روایت شده.[134]
3- فایده: فایدهی علم الحدیث درایتی اطلاع و آگاهی از قوانینی است که میتوان بوسیله آن مقبول و مردود را از روایتهایی که به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-نسبت داده شدهاند بخوبی تشخیص داد.[135]
اصطلاحات مقدماتی
1- خبر: مطلبی است که از کسی نقل میگردد، خواه پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-باشد یا غیر.[136]
2- حدیث: عبارت است از اقوال و افعال و تأییدات[137] و صفاتی که به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-نسبت داده میشوند و سنت نیز به همین معنی استعمال میشود.[138]
3- اثر: مطلبی است که از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-یا اصحاب یا تابعین روایت شده است.[139]
4- سند: عبارت است از زنجیرهی راویان که با نظم و ترتیب به متن منتهی میشود.[140]
5- متن: عبارت است از مطلبی که زنجیرهی راویان به آن منتهی میگردد.[141]
6- استاد: عبارت است از تلاش محدث در جهت بیان زنجیره منظم راویان حدیث.[142]
7- حدیث سند: حدیثی است که بوسیله یک زنجیرهی منظم و متصل راویان به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-میرسد.[143]
8- کتاب سند: کتابی است مشتمل بر مجموعههایی از احادیث مسند که هر مجموعه را یکی از اصحاب پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت کرده است مانند مسند امام احمد حنبل.[144]
9- مسند: کسی است که حدیثی را با زنجیره و سند روایت کند خواه اهل فن علم الحدیث درایتی باشد یا فقط راوی حدیث باشد.[145]
10- محدث برتر از مسند است و به کسی گفته میشود که در علم الحدیث درایتی دارای چنان مهارت و تخصصی باشد که بخوبی بتواند احادیث صحیح و روایات ضعیف را تشخیص و احادیث صحیح را روایت کند.[146]
11- حافظ برتر از محدث است و به کسی گفته میشود که یکصد هزار حدیث را از حیث متن و سند و جرح و تعدیل راویان و تاریخ آنها بررسی کند و احادیث صحیح را روایت نماید.[147]
12- حجهی برتر از حافظ است و به کسی گفته میشود که سیصد هزار حدیث را از حیث متن و سند و احوال راویان بررسی کرده و احادیث صحیح را روایت نماید.[148]
13- حاکم برتر از حجهی است و به کسی گفته میشود که بر جمیع احادیث از لحاظ متن و سند و جرح و تعدیل راویان و تاریخ آنها اطلاع کامل داشته باشد.[149]
14- جزء: مجموعهای است از احادیث که یک نفر به تنهایی آنرا روایت کرده باشد، خواه صحابی و خواه غیر صحابی.[150]
15- جامع: هر کتاب حدیثی که مشتمل بر ابواب هشتگانه: عقاید، احکام، رقاق، آداب، تفسیر، تاریخ، سیر، فتن، مناقب و مثالب باشد، مانند جامع بخاری.[151]
16- مستدرک: کتابی است که بعنوان متمم کتاب دیگر و با همان مشروط احادیثی را که از کتاب سلف فوت شده است گردآوری نموده باشد. مانند مستدرک صحیحین از حاکم نیشابوری.3
17- مستخرج: کتابی است که مؤلف: احادیث کتاب حدیثی را به غیر اسناد صاحب کتاب (بلکه خود از شیوخ خویش برای آن حدیث آورده است) روایت کند، صاحب کتاب (بلکه خود از شیوخ خویش برای آن حدیث آورده است) روایت کند، مانند مستخرج ابنبکر اسماعیلی بر بخاری و مستدرک ابن عمران جوینی برای مسلم.4
فصل اول
خبر باعتبار کمیت راوی
خبر بأعتبار تعداد روایتکنندگان دو قسم است:
اول خبر متواتر که تعداد روایتکنندگان آن محصور و معین نیستند و خبر متواتر با این شرایط تحقق مییابد.
1- روایتکنندگان جمع زیاد و غیر محصور باشند.
2- شرایط طوری باشد که هماهنگشدن آنها برای توطئهی دروغ محال و ممتنع باشد.
2- این دو خاصیت در تمام مقاطع سلسله از اول تا آخر تحقق یابد.
3- این سلسلهی راویان در نهایت نیز از محسوس خبر دهد مانند دیدیم، شنیدیم[152]، نه از صفات درونی و حالات روانی و مسائل فکری و عقلی مانند: قدیم بودن جهان طبق اخبار فلاسفه.[153] (که فکر غلطی است).
توجه: علت پیدایش هر پدیدهای (از جمله یقین به خبر) دو چیز است: یکی «وجود مقتضی» و دیگری «رفع مانع» و چون شرایط چهارگانه عنوان مقتضی دارند بنابراین در مواردی که این شرایط بوجود آمدند اما مانع رفع نشده بود (مانند خبر شقالقمر که در نظر فلاسفه محال است و مانع صدق خبر است) بدیهی است که یقین به خبر برای آنها حاصل نخواهد شد و در نتیجه این خبر نسبت به آنها متواتر نیست بلکه خبر مشهور بشمار میآید.[154] و دقت در این مطلب نشان میدهد که تواتر خبرها یک امر نسبی است و نسبت به زمانها و مکانها و افراد و اقوام و دستهها فرق میکند[155] و یکی دیگر از خصوصیات خبر متواتر این است که لازم نیست راویان آنها حتماً مسلمان باشند همچنانکه مانعی ندارد که در یک شهر و یک منطقه زندگی کنند.[156]
خبر متواتر دو قسم است:
1- تواتر معنوی: راویان خبر، هم در لفظ و هم در معنی با یکدیگر اختلاف دارند. اما یک قدر مشترک در میان تمام آنها مورد اتفاق است. مثلاً جمعی عدالت اجتماعی فاروق اعظم را در مورد حقوق و جمعی در مورد حدود و جمعی در رابطه با اهل کتاب و جمعی در رابطه با اقشار مختلف مسلمانان روایت میکنند که تمام آنها در یک امر کلی و قدر مشترک (عدالت اجتماعی فاروق) متفق هستند.
اخبار و احادیثی که دارای تواتر معنوی هستند خیلی زیاد میباشند و جمعی از حفاظ آنها را در تألیفات خود جمع کردهاند. از جمله علامه کتانی که در کتاب (نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر) تعداد آنها را پانصد حدیث بشمار آورده است[157] که از جملهی آنها اخبار و احادیثی است دربارهی شمارهی نمازها و تعداد رکعتهای آنها و همچنین وضو و اذان و تعداد طواف و سعی و مسائلی از این قبیل که بیش از یکصد هزار صحابی آنها را به همین شکل در عمل پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-مشاهده کردهاند و بیش از چند صد هزار تابعی نیز آنها را از قول و عمل اصحاب نقل کردهاند و به همین منوال تا عصر حاضر تواتر معنوی در این مسائل و در صدها مسائل دیگر باینصورت تحقق یافته است که مثلاً عموماً بر این قدر مشترک اتفاق دارند که نمازظهر در اوایل نصف دوم روز و با شستن اعضاء وضو و توجه به کعبه و چهار رکعت انجام داده میشود و تنها در جزئیات این مسائل (در لفظ و معنی) اختلاف دارند که آیا امتداد وقت ظهر تا چه زمانی است؟ و در آغاز رکعتها، بعد از تکبیر تحرم، واجب است سورهی حمد خوانده شود یا سورهی دیگر هم کافی است و توجه به عین کعبه لازم است یا توجه به جهت آن کافی است و در شستن اعضاء وضو ترتیب لازم است یا سنت؟
بنابراین کلیه احکام دین اسلام (چه عبادی، چه اجتماعی) دارای، تواتر معنوی میباشند زیرا کلیات آنها بعنوان قدر مشترک مورد اتفاق همهی راویان هستند و تنها جزئیات آنها مورد اختلاف راویان و زیربنای مذاهب اسلامی گردیده است.
2- تواتر لفظی: تواتر لفظی وقتی تحقق مییابد که راویان خبر هم در لفظ و هم در معنی متفق باشند و شرایط چهارگانهی تواتر نیز بوجود آمده باشد. نمونهی این نوع احادیث متواتر طبق تحقیقات شیخ سیوطی[158] و علاّمه قاسمی[159] و علامه احمد شاکری[160] و ابن حجر عسقلانی[161] عبارتند از:
1- «من کذب علیّ متعمّداً فلیتبوّا مقعده من النار» که یکصد صحابی (و در میان آنها عَشَرَه مُبَشَّره) این حدیث را از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روایت کردهاند.[162]
2- «من بنی لله مسجداً بنی الله له بیتاً فی الجنّهی».
3- «نزّل القرآن علی سبعهی احرف».
4- «نصر الله امرأ سمع مقالتی».
و همچنین حدیث حوض و حدیث رفع یدین در نماز. ابن حجر عسقلانی برای پیدا کردن احادیث متواتر لفظی در شرح نخبه طریقهی بسیار معقول و اطمینانا بخشی را ارائه داده و گفته است:
«بهترین راه برای اینکه احادیث متواتر لفظی با تعداد بسیار زیاد ظاهر شوند، این است که نسبت کتابهای حدیث در شرق و غرب جهان به صاحبان آنها قطعی و متواتر است و تحقیق در این کتابها بخوبی نشان میدهد که تعداد احادیثی که راویان آنها در همهی مقاطع جمعی زیاد و توطئه آنها برای دروغ محال است چقدر زیاد میباشند.[163]»
دوم خبر آحاد یا حدیث آحاد: حدیثی است که شماره راویان آن محصور و معین باشد و دارای سه رقم است:
1- مشهور یا مستفیض: حدیثی است که تعداد روایتکنندگان محصور اما در تمام مقاطع سلسله از سه نفر کمتر نباشند.[164]
2- عزیز: حدیثی است که تعداد روایتکنندگان آن در تمام مقاطع از دو نفر کمتر نباشند.[165]
3- غریب: حدیثی است که روایتکننده در یکی از مقاطع فقط یک نفر باشد.[166]
حدیث غریب نیز دو قسم است:
1- فرد مطلق: در صورتیکه آن تک راوی متصل به صحابی باشد. مثلاً حدیثی را که فقط یک نفر تابعی از صحابی روایت میکند چند نفر تابعی از او روایت کنند.[167]
2- فرد نسبی: در صورتیکه تک راوی متصل به صحابی نباشد مثلاً چند نفر تابعی حدیثی را از صحابی روایت کنند اما یکنفر تابع تابعی بعداً این حدیث را روایت کند.[168]
فرد نسبی نیز دارای دو قسم است:
1- شاهد: در صورتیکه متن مشابه آن در لفظ و در معنی از اصحابی دیگر رویت شده باشد.
2- متابع: در صورتیکه شخص دیگر نیز همین حدیث فرد نسبی را روایت کرده باشد و متابع همین راوی دومی است که آنهم دو قسم دارد:
1 = تامّه: در صورتیکه متابعت و موافقت نسبت به خود راوی تحقق یافته باشد.[169]
2 = قاصره: در صورتیکه متابعت و موافقت نسبت به استادش یا مافوق استادش تحقق یافته باشد.[170]
اعتبار چیست؟
اعتبار عبارت است از تلاش و کنجکاوی علمای محدث در کتابهای جامع و کتابهای مسند تا تحقیق کنند که آیا برای حدیث (فرد نسبی) متابع هست یا خیر.
فصل دوم
باعتبار مبدأ و کیفیت سند
خبر یا حدیث باعتبار اینکه در آن سوی سلسله به چه کسی وصل میشود دارای سه قسم است:
1- مقطوع: روایتی است که فقط به تابعی متصل شود و از او نگذرد مثال: قال مالک بن دینار: حب الدّنیا رأس کلّ خطیئهی.
2- موقوف: روایتی است که فقط به صحابی متصل میشود و از او نمیگذرد. مثال: قال عمر بن الخطاب: من سرّه بحبوحهی الجنّهی فلیلزم الجماعهی.
3- مرفوع: حدیثی است که به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-متصل شود و در روایت گفته شود: قال النبّی، قال رسولاللهr.
حدیث مرفوع نیز سه قسم است:
1- مرسل: حدیثی است که در روایت آن صحابی حذف شده باشد و تابعی بگوید: قال النبی-صلّی الله علیه وسلّم-کذا.
2- مُنْقَطِعْ: حدیثی است که تابع تابعین یا غیر آنها بگوید: «قال النبی کذا» و مقابل منقطع متصل است که در سلسلهی روایت هیچکسی حذف نشده باشد و بطور متصل به متن برسد.[171]
3- مسند: حدیثی است که صحابی بگوید: «قال النبی کذا». حدیث مسند نیز دو قسم دارد:
1- مسند نازل: حدیثی است مسند که تعداد راویان آن در طول سلسله نسبت به تعداد راویان این حدیث در طول سلسلهی دیگر بیشتر باشد.[172]
2- مسند عالی: حدیثی مسند است که بر عکس مسند نازل باشد و تعداد راویان آن در طول سلسله کمتر از تعداد راویان همین حدیث در طول سلسلهی دیگر باشد.
مسند عالی نیز دو قسمت است:
1- علوّ مطلق: که با شمارهی کمتری از راویان به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-برسد.[173]
2- علوّ نسبی: که با شماره کمتری از راویان به یکی از امامان حدیث که دارای امتیازات مهمی در علم حدیث میباشند (مانند شعبه، مالک، ثوری، شافعی، بخاری، مسلم) برسد.3
علو نسبی دارای چهار قسم است:
1- موافَقَه: که با شماره کمتر از طریق دیگر به استاد یکی از مصنفین (شافعی استاد امام احمد دارای مسند) برسد.4
2- بَدَل: که با شمارهی کمتر از طریق دیگر به استاد استاد یکی از مصنفین (مالک استاد استاد امام احمد) برسد.5
3- مساوات: عدد افراد راوی مساوی عدد افراد یکی از مصنفین (بخاری، مسلم) باشد.[174]
4- مُصافَحه: عدد افراد راوی مساوی عدد افراد راوی شاگرد یکی از مصنفین باشد.[175]
فصل سوم
خبر باعتبار نسبت راویان
خبر باعتبار سبت راویان با یکدیگر دارای هشت قسم است:
1- اَقْران: روایت اقران این است که راوی حدیثی را از کسی روایت کند که سن و استادشان یکی باشد[176] که به (سابق و لاحق و غیرهما) موصوفاند.
2- مُدَبَّجْ: آن است که دو نفر راوی هم سن و هم استاد هر دو حدیث را از یکدیگر روایت کنند پس هر مدبجی اقران است اما هر اقرانی مدبج نیست.[177]
3- متفق و مفترق: راویان حدیثی در عین اینکه از هم جدا هستند نام آنها و نام پدر آنها یکی باشد مانند اینکه (خلیل بن احمد از خلیل بن احمد روایت میکند[178]).
4- مُؤتلِفْ و مُخْتَلِف: راویان حدیثی که نام آنها در نوشتن و خط موافق باشد و فقط در تلفظ از هم جدا شوند مانند (مِسْور، مُسَوّر[179]) و همچنین (سلام، سلام[180]).
5- مُتَشابِه: اسم راویان حدیثی هم از حیث خط و هم از حیث تلفظ متفق باشد اما اسم پدرانشان متفاوت یا برعکس یعنی اسم پدرانشان در خط و تلفظ متفق و اسم خودشان جدا باشد.[181]
6- مسلسل: حدیثی است که در عبارت راویان در تمام مقاطع سلسله گفتن یک جمله یا نشان دادن یک حالت تکرار شود. مثال: «سمعت فلانا، قال سمعت فلانا، قال سمعت فلانا الخ» یا «حدّثنی فلان قال اشهد بالله حدّثنی فلان قال اشهد بالله حدّثنی فلان الخ» یا «حدّثنی فلان و هو اخذ بلحیته قال حدّثنی فلان و هو آخذ بلحیته الخ».
7- مُهْمَل: حدیثی است که راوی آنرا از کسی نقل کند که با یک نفر دیگر در اسم و نسبت و غیره متفق باشد در این صورت اگر هر دو واجد شرایط باشند یا قراین نشان دهد که مقصود کدام است و واجد شرایط هم باشد هیچ اشکالی در چنین حدیثی پیدا نخواهد شد.[182] اما اگر تنها یکی از آنها واجد شرایط روایت بو و قراینی هم در دست نبود که مقصود او است در این صورت حدیث مهمل و ضعیف بشمار میآید.[183]
8- اکابِر عَنْ اَصاغر: حدیثی است که بزرگترها (از لحاظ سن و علم و گردش علمی) از کوچکترها روایت کنند. (پدر از پسر و استاد از شاگرد خود روایت کند.)
فصل چهارم
حدیث مقبول
حدیث متواتر (چه متواتر لفظی و چه متواتر معنوی) بدون استثناء مقبول هستند و بررسی احوال راویان آنها هیچ لزومی ندارد.[184]
و اما حدیث مقبول در احادیث آحاد بقرار ذیل است:
1- صحیح لذاته: حدیثی است که سلسله روایت آن متصل و تک تک راویان آن در یک سطح عالی دارای عدالت، قدرت حافظه و امکانات نگهداری حدیث باشند و هیچیک از آنها (سلسله راویان) از طرف محدثین در رابطه با صفات نامبرده مورد نقد و اعتراض واقع نشده باشند و علاوه بر همهی اینها حدیث راجحتری که مخالف آن باشد روایت نشده باشد.[185]
2- صحیح لغیره: حدیثی است که در سطح پایین (نه عالی) واجد شرایط صحیح لذاته باشد و در مقابل کثرت سلسلهی رویت این حدیث این نقص را تلافی کرده باشد.[186]
3- حسن لذاته: حدیثی است که در سطح پایین (نه عالی) واجد شرایط حدیث صحیح لذاته باشد و با این حال کثرت سلسلهها نیز این نقص را تلافی نکرده باشد.
4- حسن لغیره: حدیثی است که شرایط حدیث صحیح لذاته را نه در سطح عالی و نه در سطح پائین بصورت محقق نداشته باشد بلکه بوجه مشترک و مظنون این شرایط را داشته باشد، اما قرینهای (مانند موافقت با اقوال اصحاب) جانب قبول آن را ترجیح دهد.
تقسیم دیگر برای حدیث مقبول
احادیث مقبول از این جهت که مورد عمل قرار میگیرد دارای هفت قسم است:
1- مُحْکَم: حدیثی است که هیچگونه معارضی نداشته باشد.
2- معروف: حدیثی است که معارضی دارد ولی این معارض حدیثی است غیر مقبول و ضعیف که در مقابل حدیث مقبول روایت شده، و این حدیث ضعیف را (در مقابل حدیث معروف) منکر مینامند.
3- محفوظ: حدیثی است مقبول و معارض هم دارد ولی معارضش حدیثی است مرجوح که همین مرجوح را شاذ مینامند.
4- مختلف الحدیث: حدیثی است مقبول و دارای معارض مساوی و چون جمع آنها ممکن است به هر دو عمل میشود.
5- الناسخ و المنسوخ: دو حدیث مقبول و مساوی و معارض که امکان جمع آنها هم نیست اما تأخّر[187] یکی از دیگری معلوم (ناسخ) و مورد عمل قرار میگیرد.
6- ترجیح: در صورت معلوم نبودن تأخّر یکی از آنها بوسیلهی دلائل خارجی عمل به یکی از آنها را بر دیگری ترجیح میدهند.
7- در صورت نبودن دلیل ترجیح توقف الزامی است.
فصل پنجم
حدیث مردود
حدیث مردود حدیثی است که در یکی از جهات ذیل ضعف و عیب و نقص متوجه آن گردد:
الف ـ از جهت مسند و سلسله که فاقد نظم و اتصال باشد.
ب ـ از حیث احوال تک تک راویان که واجد شرایط روایت حدیث نباشند.
ج ـ از حیث متن که مخالف واقعیات و مسلّمات باشد و قابل تأویل و توجیه هم نباشد و اینک توضیح یکایک آنها.
الف ـ حدیث مردود بعلت فقدان نظم و اتصال سند و سلسله چهار قسم است:
1- مُرْسَل: حدیثی است که سقوط راوی در بین تابعی و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-صورت گیرد. مثلاً عبدالله بن دینار تابعی بگوید: «قال النبی کذا[188]».
2- مُعَلَّق: حدیثی است که سقوط راوی از این سر سلسله واقع شود. مثلاً ابن ماجه از شیخ خویش نقل نکند بلکه از شیخ شیخش نقل کند که او را هم ندید است.2
3- مُعْضَل: حدیثی است که سقوط راوی در وسط سلسله دو نفر یا بیشتر و بطور متوالی تحقق یافته است.3
4- مُنْقَطِع: حدیثی است که سقوط راوی دو یا بیشتر اما غیر متوالی باشد و در دو موضع از سلسله صورت گیرد.4
توجه ـ سقوط راوی که موجب پیدایش این چهار قسم و عدم اتصال سلسله میگردد دو نوع است:
1- سقوط واضح: که با توجه به زندگینامهی راویان و تاریخ تولد و وفات آنها معلوم میشود که این دو راوی امکان ندارد یکدیگر را ملاقات کرده باشند پس در بین آنها یک راوی دیگر وجود داشته که در این سلسله سقوط کرده است.
2- سقوط خفی: علایم سقوط راوی آنقدر مخفی باشد که تنها اشخاص ژرفبین و دقیق آنهم با تلاش و تعمق زیاد بتوانند بفهمند که یک راوی در این سلسله سقوط کرده است و در این صورت چنین اسقاطی را «مُدَلَّس» مینامند زیرا راوی سرپوشی بر روی این سقوط گذاشته است و وانمود کرده که او را ملاقات کرده است و راوی دیگر سقوط نکرده است و مُدَلَّس معمولاً با عباراتی ادا میگردد که احتمال میدهد او را ملاقات کرده باشد مانند «عن فلان یا قال فلان» و اگر عبارتی بگوید که در ملاقات کردن صریح باشد مُدَلَّس بحساب نمیآید بلکه کذب و دروغ محض است.[189]
ب: حدیث مردود به این دلیل که ضعف و نقص متوجه یکی از راویان باشد، دارای هشت قسم است:
اول ـ حدیث موضوع: حدیثی است که ثابت شده باشد راوی آن، بطور عمد در روایت حدیث دروغگو است.
انگیزه حدیثسازی و جعل احادیث گاهی دشمنی با دین اسلام[190] و گاهی به گمان خدمت به اسلام و به مسلمین[191] و گاهی برای پیشرفت مذهبی از مذاهب و نشان دادن عظمت شخصیتهای اسلامی[192] و گاهی به منظور تقرب به صاحبان زر و زور و سیرکردن شکمها و پرکردن جیبها و اهداف نفسپرستی و هواپروری بوده است.[193] و بیشترین تلاش و کوشش و تحقیقات محدثین در طول تاریخ متوجه تشخیص احادیث جعلی و نشان دادن احادیث صحیح پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-بوده است و کتابهای مشروح و مفصلی را در زمینهی احادیث موضوعه تألیف کردهاند که از جمله: موضوعات ابن الجوزی (م ـ 597) موضوعات سیوطی (م ـ 911 هجری) موضوعات قتنی (م ـ 986) الموضوعات الکبیر ملاعلی و غیره میباشند. و همچنانکه علما و محققین بوسیلهی قلم و از راه تألیفات مشروح بشدت از حدیثسازی جلوگیری میکردند، سلاطین اسلام نیز بوسیلهی شمشیر و از راه اعدام و بدار آویختن حدیثسازان حرفهای از جعل احادیث بشدت پیشگیری میکردند.[194]
دوم حدیث متروک: حدیثی است که راوی آن به دروغگویی در حدیث متهم باشد یا آن حدیث فقط از طریق او روایت شده باشد و مخالف قواعد معلومه هم باشد یا راوی آن در مسائل دیگر دروغگو باشد.[195]
سوم منکر: حدیثی است که راوی آن خیلی بیمحافظه و زیاد اهل اشتباه یا اهل فسق باشد.3
چهار مُعَطَّلْ: حدیثی است که راوی آن از لحاظ رفع و وقف و اتصال و انقطاع و داخل کردن حدیثی در حدیث دیگر دچار اشتباه شده باشد و ظاهراً حدیث او از همهی عیوب سالم باشد. اما محدثین باریک بین و اهل تخصص در علم الحدیث بتوانند عیبهای این حدیث را ظاهر نموده و آنرا انتقاد کنند (مُعَلّل) و این قسمت از پیچیدهترین و مشکلترین قسمتهای علم الحدیث درایتی است.[196]
پنجم مُخاَلفَهی الراوی: حدیثی است که راوی آن در موارد مشروحه ذیل با اشخاص مورد وثوق مخالف باشد:
1- مُدْرَجُ الاسْناد: حدیثی است که راوی آن با اشخاص مورد وثوق در این جهت مخالف باشد که آنها این حدیث را با سندهای گوناگون روایت کرده باشند و او این حدیث را با سندی روایت کند که ترکیبی از سندهای آنان باشد.[197]
2- مدرج المتن: حدیثی است که راوی جهت توضیح و بیان، جملهای را از کلام خود به اول حدیث یا وسط حدیث یا آخر حدیث اضافه نماید.[198]
3- مقلوب: حدیثی است که راوی آن در کلمات متن حدیث یا در کلمات اسم راویان تقدیم و تأخیری بعمل آورده و از این رو با اشخاص مورد وثوق مخالف باشد.[199]
4- المَزیدُ فی مُتَّصِل الاسناد: حدیثی است که راوی آن برخلاف اشخاص مورد وثوق در سلسله راویان، یکنفر اضافی را ذکر کند و در محل ذکر راوی زاید نیز تصریح شود که از او شنیدهاند.[200]
5- مُضْطَرِب: حدیثی است که راوی آن در اصل متن یا در سلسلهی راویان با اشخاص مورد وثوق مخالف باشد.[201]
6- مُصَحَّفْ: حدیثی است که برخی از کلمات آن از حیث حرف و نقطه (نه از حیث شکل) مخالف حدیثی است که اشخاص مورد وثوق روایت کردهاند.[202]
7- محرف: حدیثی است که در روایت یکی از راویان برخلاف روایت اشخاص مورد وثوق یکی از کلمات آن در شکل (نه در حرف و نقطه) تحریف شده باشد.[203]
ششم: حدیثی است که راوی آن به یکی از صورتهای ذیل مجهول باشد:
1- راوی یک حدیث دارای نامها و القاب و نشانههای متعددی است که به یکی از آنها معروف گشته است ولی در سلسله، او را با آن نام و نشان معروف ذکر نکردهاند و مردم تصور میکنند که شخص دیگری است و محدثین برای مشخص کردن این نوع راویها کتابهایی تحت عنوان (موضح) تألیف کردهاند.[204]
2- راوی حدیثی دارای نام و نشان مشخصی است اما در سلسله بدون نام و نشان از او یاد کردهاند. مثلاً بعنوان فلان یا مردی یا شخصی یا کسیکه مورد وثوق است او را ذکر کردهاند و محدثین برای معین کردن آنها کتابهایی تحت عنوان (مُبْهَمات) تالیف کردهاند.[205]
3- راوی حدیثی نام و نشان مشخصی دارد و به آن نام و نشان هم ذکر شده است اما از کسانی است که به ندرت حدیثی را روایت کرده است و فقط یکنفر حدیثی را از او روایت نموده است و محدثین برای معرفی کردن آنها کتابهایی تحت عنوان (وحدان) تألیف کردهاند و این اشخاص را (مجهول العین) مینامند و اگر دو نفر یا بیشتر از آنها روایت کنند اما در مورد موثوق بودن آنها سکوت کرده باشند آنها را (مجهول الحال یا مستور) مینامند.[206]
هفتم ـ حدیثی است که راوی آن در موردی از سنت ثابت رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم-تجاوز کرده و اهل بدعت شمرده شود.
بدعت دو نوع است: یکی موجب کفر و بیایمانی است مانند اینکه کسی مسائل بدیهی دین اسلام را (مانند نماز، روزه، حج و همچنین اخلاق و قوانین و حقوق بدیهی اسلامی را) باطل و غیر لازم بداند، روایت اینگونه اشخاص بعلت کفر و نداشتن اسلام کلاً مردود است[207]... نوع دیگر موجب کفر و بیایمانی نیست بلکه سبب فسق و خروج او از عدالت است در اینصورت اگر برای مذهب و گروه خاصی تبلیغات کند و احتمال داشته باشد که برای پیشرفت یک مذهب احادیث را جعل یا آنها را تصحیف و تحریف کند باز روایت او مردود است، مگر در مواردی که روایت او ربطی به تضعیف و تقویت مذهب مخصوصی نداشته باشد و اگر اساساً برای هیچ مذهب و گروهی تبلیغات نمیکرد و نسبت به تقویت و تضعیف مذاهب حالت بیطرفی داشت روایت او قابل قبول است.[208]
هشتم ـ راوی حدیثی که از هوش و حافظه، کم بهره باشد و حدیثی را که راوی بیمحافظه روایت میکند دو قسم است:
1- شاذّ: در صورتی که کم هوشی و بیمحافظهبودن او دائمی و همیشگی بوده و عارضی نباشد.[209]
4- مُخْتَلِطْ: در صورتیکه بیمحافظه بودن و کمهوشی او عارض باشد و بعلت پیری و نابینایی یا حریق و سوختن کتابهایش باشد.[210]
روایت شاذ و مختلط مانند روایت مستور، مرسل، مدلس اگر روایت معتبر دیگر آنها را تأیید کرد از قسم (حسن لغیره) بشمار میآیند و مقبول هستند والا مردود میباشند.
ج ـ حدیث مردود، نه باعتبار سند و سلسله و نه باعتبار احوال راویان، بلکه باعتبار متن آن در مقدمهی این رساله توضیح دادهایم که موضوع علم الحدیث درایتی «راوی» و «مروی» است و برای یافتن احادیث صحیح همچنانکه سلسلهی راویان و یکایک آنها مورد بررسی قرار میگیرد، خصوصیات «مروی» یعنی متن حدیث نیز در صحنهی تحقیق و بازرسی واقع میگردد، و در شرایطی که متن روایتی با میزان سنجش خبرهای صحیح درست در نیاید این روایت مردود اعلان میگردد و معمولاً سند این نوع روایتها نقص و عیب پوشیدهای هم دارد.[211]
میزان سنجش متن روایتها بطوریکه شیخ سیوطی (م ـ 911) در تدریب الراوی (ص: 100) از ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (م ـ 597) نقل کرده این است: «اذا رایت الحدیث یباین المعقول، او یخالف المنقول او یناقض الأصول فاعلم انّه موضوع» (علوم الحدیث صبحی صالح ص: 294) یعنی: هر حدیثی را دیدی که با عقل و مشاهده در تضاد است یا مخالف واقعیات تاریخی است و یا نظم و مقررات و قوانین دینی را بهم میزند، پس یقین داشته باشید که این روایت (که نام حدیث بر آن است) موضوع و ساخته شده است.
مثال قسم اول: عبدالرحمن بن زید (تابع تابعی)، از پدرش از رسولالله-صلّی الله علیه وسلّم-شنیده است که کشتی نوح به دور کعبه طواف کرد و در مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواند.[212] این حدیث را عبدالرحمن بن یزید بن اسلم ساخته سات که بدروغگویی شهرت داشته است و در این زمینه در کتاب تهذیب از امام شافعیt نقل شده است که مردی نزد مالک بن انس (امام مالک) از حدیث منقطعی بحث میکرد، مالک به او گفت: برو نزد عبدالرحمن بن زید تا حدیث را از پدرش از نوح! روایت کند.[213]
مثال قسم دوم: سهمی با یک زنجیرهی منظم از عبدالله بن عمر روایت کرده است: «هنگامیکه[اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ] نازل گردید پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-به معاذ فرمود: ای معاذ بنویس، معاذ لوح و قلم و دوات را گرفت و نوشت تا به این آیه رسید: [کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ] که لوح سجده برد و سپس قلم و بعد دوات سجده بردند، معاذ میگوید شنیدم که لوح و قلم و دوات میگویند: «اللّهم ارفع به ذکرا، اللّهمّ احطط به وزرا اللّهمّ اغفربه» معاذ میگوید من سجده بردم و به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-خبر دادم او هم سجده برد».
شیخ سیوطی در آللألی المصنوعه و نیز ابن الجوزی در موضوعات میگویند این حدیث موضوع است چون اسماعیل در سلسله روایت آن دیده میشود.[214]
مثال قسم سوم: همان روایتهایی که بنام احادیث روایت شدهاند و یکنوع بینظمی را در مقررات و قوانین ثابت دین اسلام نشان میدهند مانند: تهدیدات رعبآور و هولانگیز در مقابل جرمی خیلی کوچک (ترک سنتی و یا انجام دادن خلاف الأؤلی) و برعکس وعدههای پر و پا قرص و بسیار عظیم در مقابل کار خیلی کوچک و حتی گفتن یک کلمه و عبارت مانند روایتهای ذیل:
1- کسی که گلی را بو کند و درود بر من نفرستد اکیداً بر من ستم و ظلم را روا داشته است[215] که معلوم است ستم بر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-چقدر رعبآور و هولانگیز است و کسیکه ستم بر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-روا بدارد راه بهشت را ندارد و باید به جهنم برود و همچنین روایتهایی مبنی بر اینکه کسیکه جواب اذان را نگوید یا دیر به مسجد بیاید یا سنتی از سنتهای نماز و روزه را ترک کند، در برابر قهر و غضب خدا قرار میگیرد و از بهشت محروم میشود. مانند این روایت از ابن عباس: «اهل نماز و روزه اگر برای جماعت حاضر نشد بعد از مرگ به جهنم میرود[216]».
2- کسی که بگوید «لاالهالاالله» دیگر هر گناه و عصیانی بکند با و ضرر نمیرسد[217] و کسیکه بدین اسلام درآمد دیگر گناه و عصیان زیانی به او نمیرساند.[218] هرگاه معلم به بچه گفت بگو «بسم الله الرحمن الرحیم» و او گفت فوراً خدا این بچه و پدر و مادر و معلمش را از آتش دوزخ ایمن میکند[219] و همچنین مانند این روایت: «لقمهی فی بطن جائع افضل من بناء الف جامع» یعنی: لقمهای در شکم گرسنه ثوابش از ساختن هزار مسجد ببیشتر است.
در طی قرون و اعصار قصهگوها برای سیرکردن شکمها و پرکردن جیبهای خویش و جلب توجه مردم ناآگاه و دلجویی از سرمایهداران تباهکار و سیهروز هر اندازه توانستهاند این قبیل روایتها را ساختهاند و قصهگوهای نسلهای بعدی در جهت سودجویی[220] خویش از این روایتها استفاده کردهاند، عیب این روایتهای اغراقآمیز و دور از حقیقت این است که اولاً
مردم را از تلاش وکوشش و تحمل مشقت و رنج در انجام دادن وظائف سنگین اسلامی باز میدارند و امیدهای کاذب و توقعهای بیمورد جای مجاهده و مبارزه و اعمال سنگین دینی را میگیرد.
ثانیاً: این رویتها اسلام را آشفته و قوانین و مقررات آن را غیرثابت و نامنظم نشان میدهند. زیرا در دین اسلام برای بهشتی بودن و جهنمی بودن یکنفر اعتقادات و اعمال و اخلاقی اعلان شده است که در آیههای قرآن و احادیث صحیح پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-به همهی آنها و دخالت کلی و جزئی آنها تصریح گردیده است و اینکه ترک نماز جماعت یک مرتبه کسی را به قعر جهنم پرتاب کند حتی اگر از تمام جهات دیگر مرد متّقی و مؤمن و پرهیزگاری هم باشد و اینکه فقط دادن یک لقمه یا گفتن یک بسمالله و یا لا اله الا الله کسی را روانهی بهشت کند و او را فقط باین کار جزئی همنشین هزاران حورالعین نماید و در ردیف مجاهدین اسلام قرار دهد، جز نشان دادن بینظمی در مقررات و قوانین اسلام چه معنی دیگری دارد[221]؟ بدون تردید چنین روایتهایی قطعاً مردود هستند.
نظرات